زنانی که بی هیچ چشمداشتی همراه مردان به خیابانها آمدند تا زمینه را برای حضور رهبرشان آماده کنند. اما این انقلاب چه دستاوردی برای این زنان داشته است؟به همین منظور در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با زهرا شجاعی درباره حضور زنان و سهم آنان از انقلاب به گفتوگو نشستیم.
وی که به مدت هشت سال، رئیس مرکز امور مشارکت زنان در دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی بوده است، در مرور آن روزها، میگوید که علاوه بر مشارکت فعالانه در راهپیماییهای آن دوران، در اولین روزهای ورود امام(ره) به ایران نیز، به عنوان خبرنگار، مسئول جمعآوری اخبار در محل استقرار ایشان یعنی مدرسه علوی بوده است.
در سال 1357 زهرا شجاعی دانشجوی سال سوم دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و همزمان در مدرسه رفاه که قرار بود امام پس از ورود به تهران، به آنجا بروند، در مقطع راهنمایی تدریس میکرد. ازدواج کرده بود و هنوز فرزندی نداشت. در آن ایام ما هم همگام با مردم درتظاهرات و راهپیماییها شرکت میکردیم. یادم میآید که در راهپیمایی عظیم تاسوعا و عاشورا که روز نوزدهم و بیستم آذر 57 برگزار شد، مسئول انتظامات خواهران بودم.
روز قبل هم، در مسجد لرزاده جلسه توجیهی بود و به اتفاق دیگر خانمها که مسئولیت انتظامات را برعهده داشتند، در جریان تصمیمها قرار گرفتیم. ازجمله اینکه قرار شد در آن روز هیچ عکسی جز عکس امام(ره) بالا نرود و برخلاف دیگر راهپیماییهاکه روزهای قبل برگزار میشد، از عکس افراد و گروههای مختلف سیاسی که مورد علاقه مردم بودند، استفاده نشود.
اجازه بدهید که این نکته را عرض کنم که در تحلیل تاریخ حتماً باید فضای آن زمان را در نظر بگیریم ممکن است که در فضای امروزی، با مرور حوادث گذشته، درس و عبرت بگیریم، اما به نظرم حذف برخی از حوادث یا وقایع لطمه بزرگی به اندیشه و واقعیت زده است لذا اجازه بدهید بگویم که در راهپیماییهای آن دوران عکس افراد دیگری نیز وجود داشت، اما تعدادشان کم بود و نکته دیگر اینکه تمام آنها زیر سایه و چتر امام حرکت میکردند.
درواقع عبای امام به قدری بزرگ بود که تمام گروههای سیاسی تحت امر ایشان جمع میشدند. به هر حال قرار شد آن روز جز عکس امام، عکس دیگری بالا نرود و البته ما به این امر اعتراض کرده وتوضیح خواستیم و در پاسخ گفته شد که قرار است در این راهپیمایی یک رفراندوم سیاسی مطرح شود تا تمام دنیا بفهمند که همه مردم رهبری امام را پذیرفتهاند. در این راهپیمایی بود که شاه با هلیکوپتر حضور مردم را از نزدیک دید و بعدها در خاطراتش نوشت که آن روز من فهمیدم مردم مرا نمیخواهند.
همچنین دوازدهم بهمن روز ورود امام به کشور، مراسم استقبال رسمی کوچکی در فرودگاه با حضور نمایندگان اقشار مختلف برگزار شد که قرار بود 50 دانشجو هم حضور داشته باشند. اما به توصیه حضرت امام که توسط حاج احمد آقا در جریان جزئیات امور قرار میگرفتند تعداد دانشجویان 150 نفر شد که باز هم به توصیه امام نیمی از آنان دختر بودند و نیمی دیگر پسر.به هر حال آن روز دانشجویان و گروه سرود مدرسه علوی در بالکن سالن استقبال مستقر شدند و در طبقه پایین اولین گروهی که ایستادند روحانیون بودند، سپس نمایندگان گروهها و احزاب سیاسی قرار گرفته بودند و همچنین نمایندگان تجار و معلمان و غیره. سپس حضرت امام وارد شدند و محمد اصفهانی که آن موقع کودک بود، قرآن قرائت کردند و من در آن مراسم افتخار نمایندگی دانشجویان دختر را داشتم.
همچنین دومین دیدارم با حضرت امام در مدرسه علوی انجام شد که به عنوان معلمان مدرسه رفاه خدمت امام رسیدیم و من در آن جلسه محو جذبه و ابهت ایشان بودم به طوری که در طول آن نشست، گریه میکردم.
در مقطع انقلاب، به علت نوع برخورد و رویکردی که حضرت امام نسبت به زنان داشتند، یک نقطه عطف در مشارکت سیاسی ایران به وجود آمد. بد نیست یک گریزی به گذشته بزنیم.
در گذشته نه چندان دور از انقلاب اسلامی میتوان زنان ایران را به دو گروه تقسیم کرد. درواقع به قول شریعتی زنان به دو دسته سنتی و مدرن تقسیم میشدند. درواقع میتوان این گونه هم گفت که یک سری زنان مذهبی بودند که به دور از مسائل سیاسی و اجتماعی و هر گونه مسئولیت دولتی، در خانه حضور داشتند و کانون خانواده را گرم نگه میداشتند، حالا در بین اینها میتوان دستهبندی دیگری هم به شکل زنان روستایی، خانهدار و عشایر داشت اما به طور کلی مشارکت تودهای زنان در قبل از انقلاب کم بود زیرا فضا، فضای مناسبی نبود و به علت مسموم بودن، کمتر زنی مشارکت سیاسی و اجتماعی داشت.
از این رو به علت آنکه رژیم سلطنتی حضور زنان را در قالب الگوی غربی و کاملاً ابزاری برنامهریزی میکرد، زنان باید برای حضور در عرصه اجتماع، خیلی از ارزشها را زیر پا میگذاشتند. همچنین از هر چهار زن ایرانی، یک نفر باسواد بود. بنابراین حداقلهای لازم و لوازم مشارکت یعنی سواد و آگاهی وجود نداشت. همچنین اگر به عقبتر برویم، افتتاح مدارس دخترانه از دوره رضاخان و ایجاد گروههای فعال زنان که زمینهساز کشف حجاب شد، مقدمهای بود برای حضور ویترینی و رشد گلخانهای زنان.
از سوی دیگر میبینیم که در آخرین دوره مجلس ملی زمان شاه، بیست نماینده زن حضور داشت. همچنین چند سناتور و یک وزیر زن وجود داشتند. اما در بطن جامعه نه تشکلهای سیاسی وجود داشت نه سازمانهای غیر دولتی. در آن دوران کلاً هجده NGO وجود داشت که اشرف پهلوی به عنوان سردمدار دفاع از حقوق زنان، سازمان زنان ایران را با گردآوری آنها، به عنوان انجمن خیریه راهاندازی کرد.
حضرت امام و روحانیون متعهد و روشنفکر به جای مقابله دفعی با این حرکت رژیم سلطنتی، یک حرکت ایجابی را آغاز کردند. یعنی تأسیس مدارس دخترانه اسلامی و تشویق خانوادههای مذهبی به اعزام دخترانشان به دانشگاهها و تأسیس انجمنهای اسلامی دانشجویی و ایجاد مراکز مذهبی و وجود مبلغین مذهبی زن منجر به ایجاد یک جریان روشنفکر مذهبی در دانشگاهها شد.
بنابراین دستپروردگان مکتب سیاسی امام با نگاهی روشنفکرانه به تشویق خانوادههای مذهبی برای رشد و آگاهی دخترانشان پرداختند. از این رو در دهه پنجاه دختران دانشجویی بودند که با حجاب اسلامی به دانشگاه میرفتند و این در حالی بود که آن زمان یک نگرش بود که دخترانی که به دانشگاه میروند، حتماً باید بدون حجاب باشند.
بدین ترتیب نوع نگاه امام به زنان مبنی بر حضور فعالانه آنها بود. این جمله را بارها تکرار کردهام که حضرت امام فرمودند زنان باید در مقدرات اساسی جامعه حضور یابند. واژه واژه این جمله قابل تفسیر است. ایشان جواز نمیدهند بلکه میگویند «باید» و این حالت وجوب را میرساند و باز هم جالب اینجاست که تأکید میکنند مقدرات اساسی کشور هم در کجاها رقم زده میشود؟ کجا تصمیمات کلان و مهم جامعه گرفته میشود؟ در شوراهای عالی، در هیأت دولت، مجلس خبرگان و... تصمیمات سرنوشتساز کشور اتخاذ میشود.
بدین ترتیب به علت نگاه ارزشمند امام به زن که برگرفته از مکتب اسلام بود، باعث حضور زنان در فعالیتهای انقلاب میشد و این چنین نیمی از افراد حاضر در راهپیماییها را زنان تشکیل میدادند و البته همزمان، بودند بزرگان و علمای دینی که میگفتند شنیدن صدای زنان در راهپیمایی خلاف شرع است و مخالف مشارکت آنان بودند. بنابر این در نتیجه چنین نگاه و اندیشهای است که در مجلس خبرگان قانون اساسی، یک زن حضور پیدا میکند. این گونه بود که نهالی با عملکرد امام درباره زنان و لزوم حضور آنان کاشته شد و ما ثمره آن را امروز میبینیم.
به نظرم بارزترین و در عین حال مهمترین تفاوت، احترام گذاشتن به زنان در بعد انقلاب است. اگرچه هنوز خواسته زنان مطرح است. شاه در کتاب انقلاب سفید زن را چنین تعریف میکند که باید زیبا و فریبا باشد و این تعریف را شما مقایسه کنید با تعریف امام از زن «قرآن کریم انسانساز است و زن نیز انسانساز» یا این که «زن مبدأ خیرات است» همواره نوع نگاه حاکمان و رئیسان دولتها، در کل جامعه نیز تسری داشته است.
در دوران قبل از انقلاب صرف زیبایی زن و فریبکار بودن او در نظر گرفته می شود و آثار آن در فیلمهای سینمایی و در عرصه فرهنگ و هنر آن زمان ملاحظه میشد. اما بعد از انقلاب زنان ما از یک احترام و از یک ارزش خاصی برخوردار شدند.
گرچه هنوز به آن جایگاه و منزلگاهی که خواهانش هستند، دست پیدا نکردهاند. اما این تمایز کاملاً در جامعه مشخص است. به لحاظ کمی نیز میتوان به مقوله سواد اشاره کرد قبل از انقلاب 25 درصد زنان سواد داشتند در حالی که امروز بیش از 80 درصد زنان از نعمت سواد برخوردارند.همچنین زنان در مشاغل تخصصی رشد پیدا کردهاند.
البته برخی منتقدان میگویند شما به چه چیز افتخار میکنید؟ قبل از انقلاب 6/12 درصد زنان شاغل بودند و اکنون نیز همین درصد از زنان شاغلند! اما در پاسخ به این افراد باید گفت که اگر این آمار آنالیز شود، متوجه میشویم که بخش زیادی از این 6/12 درصد، مربوط به مشاغل تخصصی است در حالی که قبلاً زنان شاغل، بیشتر در کارهای خدماتی حضور داشتند لذا محتوای این آمار و درصد تغییر کرده و نوع اشتغال آنان به لحاظ علمی و تخصصی تغییر اساسی داشته است.
بعد از پیروزی انقلاب، مشارکت زنان بر خلاف دوران قبل از انقلاب به صورت سراسری افزایش یافت و این در حالی است که در قبل از انقلاب مشارکت گروه نخبگان زیاد بود. اما در جریان انقلاب اسلامی این روند برعکس شد یعنی مشارکت گروه زنان نخبه افزایش مهمی نیافته است و در عوض مشارکت عمومی زنان بالا رفت.
طبق آخرین آمار، 56 درصد زنان در انتخابات شرکت کردهاند در حالی که 52 درصد مردان در انتخابات حضور داشتند و این یعنی این که به نظر میرسد احساس مسئولیت و علاقهمندی زنان به مشارکت نسبت به مردان بیشتر است. اما مشارکت نخبگان و برگزیدگان زن که در مقام تصمیمگیری حضور پیدا میکنند، نیاز به یک سری مقدمات و ابزار دارد.
پس از پیروزی انقلاب، مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شد و از هفتاد عضو، تنها یک زن در آن حضور داشت. شاید بتوان گفت که مردم به تعداد زنان بیشتری رأی ندادند اما از طرف دیگر باید گفت که زمینه برای تربیت و پرورش نیروهایی که بتوانند در این سطوح فعال باشند، چقدر آماده بوده است؟ طبیعی است که قبل از انقلاب چنین زمینهای فراهم نبود. به همین ترتیب در اولین دوره مجلس شورای اسلامی چهار زن به عنوان نماینده انتخاب شدند و به ترتیب در دورههای بعدی افزایش یافت.بنابر این ما یک روند رو به رشدی در گروه نخبگان زن در بعد انقلاب، مشاهده میکنیم. البته در سالهای اول، این روند بسیار کند بود اما بعد از زمان جنگ، گویی که سرعت بیشتری به خود میگیرد.
همچنین توسعه نهادهای مدنی نشان دهنده آن است که جنبش اجتماعی زنان در حال شکلگیری است.
البته این جنبش طیف وسیعی است که دو سر آن با هم خیلی فاصله دارند. یعنی اگر شما مجموعه اهداف، خواستهها و مطالبات زنان را در کنار هم بگذارید، یک خواست مشترکی دارند، اما اختلاف سلیقه هم وجود دارد با این حال آنچه برای ما مهم است وجود روح خودباوری و اعتماد به نفس در زنان و جامعهپذیری آنان در سطوح مختلف است و این دستاورد بزرگی است. همچنین یک باور عمیق در کل جامعه به وجود آمده و آن این که زنان محدود به یک سری مشاغل سنتی و کلیشهای نیستند.
از سوی دیگر تغییرات مشابهی را هم در نگرش عموم جامعه شاهد هستیم. طبق نتایج به دست آمده از یک تحقیق که در چهار منطقه متفاوت به لحاظ فرهنگی در کشور انجام شده، هر چهار منطقه معتقد بودند که اهمیت آموزش دختران و پسران در یک سطح است و دیگر این که هیچ کدام نگاه منفی نسبت به اشتغال زن در خارج از خانه ندارند و اگر این را با ضد ارزش بودن فرهنگ اشتغال زن در محیط غیر از خانه، مقایسه کنیم میبینیم که در حال حاضر، کار کردن زن یک ارزش هم محسوب میشود. لذا وقتی انقلاب به پیروزی نرسیده بود، زنان شرکتکننده در راهپیماییها، خواسته مشخصی نداشتند.
اما بعد از انقلاب، زنان به تدریج شروع به مطرح کردن انتظارات خود کردند و این امر به علت افزایش آگاهی و بلوغ فکری آنان رخ داده است.منبع:همشهری آنلاین